مادر
مادر
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, توسط یاس تنها |

آن روز که مادرم مرد

 

هوا آفتابی بود

نمه بارانی زد

برگ درختان میدرخشید

دنیا زیبا بود

آن روز که مادرم را می شستند

قمری ها و پروانه ها به دیدارش آمدند

شاپرکی بدرقه اش کرد

و بعد از آن هر پروانه ای مرا به یاد او می اندازد

او فرشته من بود

مرا به دست فرشته ای دیگر سپرد

و رفت

آن قدر غمگینم

که ناخودآگاهم برای حفاظت از من به عمق فراموشی غوطه ورم می کند

از آن زمان تا حالا هرگز هرگز هرگز تا انتها فکر نکرده ام که مردن یعنی چه. مادرم مرده یعنی چه. نصفه رهایش می کنم و شروع می کنم به سوت زدن و خود را به آن راه زدن.



نظرات شما عزیزان:

سارا
ساعت12:35---28 بهمن 1391
مادر همه کس دختره،مامان تنهام بی تو

احسان
ساعت19:27---19 مهر 1391
سلام بهتون تسلیت میگم
منم دقیقا هر وقت بهش فکر مییکنم که مادرم را از دست دادم سریع خودم را میزنم به بیخیالی
درد مشترکی داریم و چه دردیست درد بی مادری


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: